هـر چه می خواهی از این صحنه به تصویر بکـش :
(( صحنه ی پـیچش یک پیچک زشت دور دیوار صدا ... ))
حمله ی خفاشان ، مردن گـنجشکان !!!
جرأتش را داری کـه بـبـینی قلمت می شکـند ؟ کاغـذت می سوزد ؟!
طاقـتش را داری کـه بـبـینی و نگـویی از حق ؟!
گـفـتن واژه ی حق سنگـین است
من دگـر خـسته شـدم
می توانی تو بیا ، این قـلم ، این کاغـذ
این همه مورد خوب
گفتی که بیا !!
بیا و بنویس !
این قلم این کاغذ
این همه مورد خوب ؟
خنده ام میگیرد !
که چرا بعضی ها
اینقدر خوش بینند ؟
که در این دهر بزرگ
این همه مورد خوب میبینند ،
گفتی که طاقت این کاغذ تو طاق شده
پیکر تنها قلمت خرد شده ....
زیر آوار دروغ !
من چه گویم ز دروغ ؟
من چه گویم ز ریا کاری افراد دورو ؟
من چه گویم ز همراهی این مردم سر تا پا کبر ؟
اگر آن کاغد تو طاقتش طاق شده !
کاغذ من زدروغ ناله اش ساز شده !
و اگر پیکر تنها قلمت خرد شده !
قلم من ز شرمندگی این همه درد آب شده
پی نوشت : خیلی سرم شلوغه وقت نکردم به همه کامنت های پست قبلم جواب بدم .... به زودی از این شرکت میام بیرون وقتم بیشتر آزاد میشه ..... خدمت همتون میرسم
چقد ناز بود X:
دمت گرم
When heart starts listening to silence and eyes start reading thoughts then there happens a beautiful relationship. Respect it!
Z oOoOoOoOoOoOoOoO R T
کلی آرشیوت رو زیر و رو کردم البته وبلاگ قبلی رو .از نوشتنت خوشم امد(الان تو دلت گفتی به من چه! آره:دی)
و اینک پست جدید:حقیقت اینه دیگه کسی جرات نداره حتی این چیزها رو بنویسه چه برسه به اینکه ببینه همون قضیه برف و کبکه! و حتی کار به انکار هم کشیده شده.اینو با چشمای خودم دیدم!!
ازماگذشت نیک و بد اما توروزگار فکری به حال خویش کن این روزگارنیست
سلام . بیا خودتو ببین .
شما دو تا کل ادبی گذاشتین.......؟؟؟!!!!
جانا سخن از زبان ما میگوئی....
ان شالله اگه خدا توفیق بده
برادر مهدی کل کلیان!! D:
تو روحت! ببین دوتایی افتادن به جون فضای وبلاگ چیکارش کردن!!!!!!!!!
به قول نگار:شیرمو حلالت نمی کنم!
اینقدر این شعر زیبا بود که دلم می خواد بازم بخونم...هی بخونم...
شعر زیبایی بود... اگه دوست داشتی به وبلاگ من هم سری بزن!
سلام نوشتم اخه فکر کردم منظورت منم حالا به دور از شوخی نوشتیم از بدبختی ها اگه رسیدی سر بزن
نه بابا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بیاین دیگه ( با بغضی وصف نشدنی )
سلام شما همون متِ ٬پت ومت هستید؟منظورم پت ومتِ این وبلاگِ:
http://chocoholic.persianblog.ir/
چه بسیارند از مردم ما که از شنیدن صدای آغاسی و آفت و سوسن بیش از آثار مندلیف و اشتراووس و بتهون و شوپن لذت میبرند. آنها اصولاً ازشنیدن آثار کلاسیک دچار دوران و تهوع میشوند و چیزی از این نوع موسیقی دستگیرشان نمیشود. اما در حضورسایرین برای نشاندادن مثلاً مدرن بودن خود درد جانکاه گوش فرا دادن به این آثار را تحمل میکنند، تا مبادا دیگران آنها را امل و غیر روشنفکر بحساب آرند
چنانچه اینگونه افراد را به تماشای آثار یک نقاش درجه پنجم کوچه نشین هم ببرید و مثلاً بر روی آن آثار فقط اتیکت وان گوخ یا سالوادوردالی و یا هر نقاش نامدار دیگری را بچسبانید، باز هم از آنها هزاران تحسین و تمجید خواهید شنید. حتی اگر تابلو ها را پیش از نشاندادن بدانها سر و ته هم که کنید، و بر روی آثار امپرسیونیسم، اتیکت کوبیسم و ناتورالیسم هم که بچسبانید، باز هم از اینگونه افراد تحسین خواهید شنید. زیرا حتی معنای نقاشی مدرن را هم نمیدانند، چه رسد به سبک های مدرن این هنر
شما از هر ایرانی سئوال کنید که آیا فلان کتاب را خوانده است ؟ حتمآ جواب خواهد داد بلی. وقتی موضوع کتاب را سئوال کنید، خواهد گفت که چون آنرا سالها قبل مطالعه کرده موضوع را بدرستی بیاد نمیاورد. موضوع کتاب را حتی دگرگونه نیز بیان کنید، حرف خودتان را خواهد دزدید و فورآ خواهد گفت، آه بله! حال چیزهایی را بیاد میاورم. زیرا که ایرانی باید همه کتابها را خوانده باشد، تمامی فیلم ها را دیده باشد، چند زبان خارجی بداند و به تمام نقاط جهان نیز سفر کرده باشد. منزل وی نیز حتمآ باید در شمیران و جردن و قلهک واقع شده باشد
مادام که در فرهنگ ما بر زبان آوردن جملاتی که درهای شعور و معرفت را برویمان می گشاید شرمندگی بحساب آید، هرگز ازاین جهل و ننگ و بی هویّتی خلاصی نخواهیم یافت. جملات زیبایی چون متاسفانه نمیدانم ـ خیر، نخوانده ام ـ نه، ندیده ام و از همه مهتمر، لطفآ بمن نیز بیاموزید
ای بابا من گفتم سبک نوشتن پت اینجوری شده تو دیگه شرا آیا؟:دی
دلم واسه همتون تنگیده خیلی وقت بود نیومده بودم
منم تا شند روز دیگه آپ میکنم یه سر بزنین
فعلا خدافیزی