مدح محمود

ای خالف المتخلفین

ای آلت از تو آغاز و رجالت در تو تمام .

ای شهریار شروران عالم ،

ای که عالم و آدم ، جن و انس و شیاطین از وجودت در عذاب

آخر قوادی و قرطبانی و ...

آخر من تورا چگونه وصف کنم  ... که در بیان نگنجی

ای که شناختت مرا امان و لطفت مرا عیان

بیا و ناتوانیم بین در مدح و ستایش چون تویی که زاده ای و زاییده ای و گاییده ای .

تو آنی که گفتی که من آنم !... آنی

آنچه و آنکه گویای اوصاف توست ، خود او همچو خودی چون توست .

ببخشای چون منی که چنین گستاخانه قلم در مدح چون تویی بردم . دانم که جز حازمی و عاجزی نیست نصیبم

چیزهایی که با کم شدن عیبناک گردند پس زیاده و نقصان در آن چیزها وصف به شمار میرود

وصف آن است که برای وجودش تاثیری است در قوام شی و برای عدمش نیز تاثیری است در  نقصان آن شی

پیر طریقت (محمود) میگوید :‌دو گیتی در سر دوستی شد و دوستی در سر دوست اکنون نمیتوانم گفت که اوست

مفهوم وصف محمود  حقیقت موضوع است که عنوان موضوع آمد و آن عین موضوع است

زیرا که حقیقت محمود عین ماهیت فردی اوست 

"علت قیاس است"

در اصطلاح و بیان شما ان مغز ها وصف در مقابل اصل می آید

اما از لسان ما آن است که تابع شی و غیر منفصل از آن باشد و هر گاه این وصف حاصل گردد

بر حسن آن چیز خواهد افزود

این آن چیزی است که هرگاه در محلی وجود پیدا کند

موجب میشود که حسن یا قبح در محل پیدا شود بهای آن بالا رود یا پایین آید ...

 

به قول او (اّن بزرگ) : "دزد باش و مرد باش"