دهخدا میگفت : "زن نقیض مرد باشد"

 اما تو اقبالی هستی برای کسانیکه میخواهند بر آب قدم زنند!

ترجمان همه حس های زیبای زمینی ! زن

فرح وقتی زیبنده میشود که تو می خندی …

باران وقتی مروارید می شود که تو مژگان نمناک کنی …

حنان از دستهای تو  قد می کشد و عشق لا به لای گیسوی تو آرام می گیرد .

کلمات در دهان تو به نهایت ظرفیت معنایی خود می رسند ...

چنانکه بوسه وقتی بوسه است که بر لبان تو باشد و سلام از دهان تو عین سلامتی ست !
تو ترجمان زیبایی همه چیزی !
حتی دروغ در دهان تو زیباست وقتی که می گویی که من بهترین مرد دنیایم !!

 

نمی دانم مرا چه می شود؟!
گویی تو زن ِ نخستینی!

زنی که رانهایش

نخلی ست بیابانی که فرو می بارید

خرماهای زرینش را

سینه هایش

به هفت زبان سخن گفتند و من

ناگزیر  بودم از گوش سپاری بر تمامی شان
و گویی پیش از تو دوست نداشته ام
کسی را
تجربه نکرده ام
عشق را
و کسی نبوسیده مرا و
نبوسیده ام کسی را!

حادثه ای شو
تا رها شوم از این طوفان ،
این عشق روبنده ،
این هوای پاییزی ؛
و واداشته شدن به کفرگویی ...

 

این یادت بماند که عشق شکوفایی یک حادثه است اما عاشق ماندن و عشق ورزیدن توالی بوسه های من است بر گیسوانت که شب های رویایی مان را به تصویر میکشد ...